دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۳۰۰۶۷
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۶

به گزارش آوای خزر، سال ۱۳۵۰ آغاز تعریف تئوری موج نوی سینمای ایران است. تاریخ موج نوی سینمای ایران به ما می‌گوید: گاو ساخته  داریوش مهرجویی محصول ۱۳۴۸، قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی محصول ۱۳۴۸، حسن کچل ساخته علی حاتمی محصول ۱۳۴۹ و آرامش در حضور دیگران ناصر تقوایی محصول ۱۳۵۱ از نمایندگان اصلی این موج به‌شمار می‌روند. در آن زمان به‌ترتیب مهرجویی ۳۲ سال، کیمیایی ۲۹ سال، حاتمی ۲۹ سال و تقوایی ۳۰ سال سن داشتند. موج نوی سینمای ایران با این جوانان شکل گرفت. خون تازه بوجود آمد و در مسیر صحیح به سینمای ایران تزریق شد. مرحله بعد چه بود؟ اینکه این خون‌های تازه نبض سینمای ایران را در اختیار بگیرند. آیا موفق شدند؟ جواب با چند اما و اگر مثبت است. چرا که در ادامه تا سال ۱۳۵۷ هر کدام حداقل ۲ فیلم ساختند که استاندارد سینمای جهان را در قواعد ژانر داشت. در ادامه با پیروزی انقلاب روند فیلم‌سازی هرکدام از آن‌ها به سمت و سویی رفت. مهم این بود که تمام این فیلمسازان بالای استاندارد سینمای وطنی قرار داشتند.

حال به شیشلیک و کارگردان آن برگردیم. محمدحسین مهدویان در زمان خاص خود و در بازه زمانی ویژه‌ای که سینمای در حال احتضار ما نیاز به یک خون تازه داشت ظهور و بروز پیدا کرد. ایستاده در غبار (۱۳۹۴)، ماجرای نیمروز (۱۳۹۵)، لاتاری (۱۳۹۶)، ماجرای نیمروز: رد خون (۱۳۹۷)، درخت گردو (۱۳۹۸) و شیشلیک (۱۳۹۹) فیلم‌های او در این ۶ سال هستند. او تازه ۳۸ ساله شده و امضایش در سینما بالاتر از استانداردهای فیلم‌های وطنی است. همان اتفاق موج نوی سینمای ایران دارد برای او و یکی دو نفر دیگر رخ می‌دهد. اتفاقی که ۱۰ سال پیش برای اصغر فرهادی روی داد.

همانقدر که فیلم‌های قبلی مهدویان (به جز لاتاری) مورد اقبال منتقدان و تماشاگران قرار گرفتند تا اینجای کار حداقل ۹۵ درصد منتقدان جوان، شیشلیک را برنتابیدند و مهدویان را تمام شده دانستند. حتی یکی دو نفر از منتقدان قدیمی او را متهم کردند که از ابتدا ادا درمی آورده و چیزی از سینما نمی‌دانسته و با رمل و اسطرلاب همان چند فیلم قبلی را خوب ساخته است و بسیار چیزهای دیگر...

به زعم من، او زودتر از ما نشسته و محاسبات زیبایی‌شناسی فیلمش را انجام داده است. شیشلیک در صدابرداری، گریم و طراحی لباس غوغااست. بهترین فیلم این چند سال اخیر در این موارد بوده است. شما وقتی دوربین‌تان در یک آپارتمان بی سروصدا است و وقتی دوربین شما در فضای ناتورالیستی بیرونی قرار می‌گیرد، باید خیلی متبحر باشید که گریم و صدابرداری و حتی طراحی لباس فیلم‌تان مقبول و بالاتر از استانداردهای سینمای ایران باشد. کارگردان یک فیلم مسئول و مدیر است. شکست و پیروزی به پای اوست. یقین دارم مهدویان تمرین خوبی با یک فیلمنامه شلوغ دم دستی کرده است. این تمرین برای او لازم بود. و چقدر خوب که این تمرین و تجریه قبل از ۴۰ سالگی او انجام گرفت.  

حالا دوباره به تئوری خون تازه و نبض سینمای ایران برگردیم. در اینکه مهدویان خون تازه است شکی نیست. نبض سینمای ایران را نیز باید باور کنیم که او با توجه تجربه گرانقدر این ۶ ساله به سهم خود می‌داند و بلد است. حالا او یک کمدی شلوغ ساخته که فرم و محتوایش متزلزل است. یک کمدی  که ملت را ساده لوح می‌پندارد و مردم (ساکنان شهرک کارگری)   چوب حماقت شان را می‌خورند. از این رو هرچه برسرشان می آید را مستحق‌شان می‌داند. شیشلیک قرار بوده یک کمدی انتقادی - سیاسی باشد. فرم شیشلیک بی نقص است و محتوایش اما بالا و پائین دارد و آزاردهنده . اما مگر قرار است فیلمساز بخاطر دیکته نانوشته قدر بیند و در صدر نشیند؟! این روند هرگز میسر نیست. طرفه اینکه شیشلیک را هنوز مردم ندیده‌اند و قضاوت در باره دیدگاه مخاطب قبل از اکران سراسری آن از سوی هیچ منتقد استخوان خردکرده‌ی کارکشته ای انجام نمی‌گیرد.

اگر شیشلیک در گیشه فروش عالی داشته باشد سینمای ایران سود برده است. اگر در گیشه نفروشد بازهم سینمای ایران این بار در ذات به سود رسیده است. و چرا؟ چون مهدویان ششدانگ‌تر از این نشان داده که در غرقاب سینمای تجاری یا فیلمنامه‌های نیم بند اسیر شود. اصلا بگذارید از زبان او و به نقل از داریوش مهرجویی بگویم: ساخت کمدی همین یکبار برای مهدویان بس است. این را بدانیم سینما بدون کارگردان‌های جوانش می‌میرد./همشهری آنلاین

انتهای پیام/1005

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر: